بی خبر

متن مرتبط با «زنگوله» در سایت بی خبر نوشته شده است

زنگوله

  • می پرسد؛- سکوت را می شناسی ،با او آشنایی؟می گویم؛- بلی،مگر ممکن است که نشناسمش!می گوید؛- چه جالب ! فکر کردم آن را نمی شناسی!می گویم؛سکوت من بوی مرگ می دهد رفیق،نشانی از ملالت و خستگی در آن نمی بینی ،فقط مرگ را بخاطرت می آورد.می گوید ؛- پس بمیر!می گویم ؛-می گویم ،شنیدم و اطاعت می کنم،اما بیاد بیاور که عاشق رسواست ،مجنون است ،پرصداست،مگر مولانای جان نگفت:چون پیاده می روم تا کوی دوستسبز خنگ ،چرخ در زین منست...می گوید؛- رفیق جان مقصود مولانا شتاب روح است در رفتن.- می گویم؛- شتاب روح من پر صداست ،نشان رفتن من سخن ست ، هیاهوست. مثل شتری که زنگوله به گردنش آویخته... وقتی صدای زنگوله نیاید یعنی شتر خواب ، یا مرده است.می گوید؛_عجب !می گویم ؛- عجب به جمالت رفیق! هیچ نسخه ای دو نفر را شفا نمی دهد. اما چون تو می خواهی میمیرم . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها