باز هم خطا می کنیم

ساخت وبلاگ

می گویم ؛
- می ترسم از این تکرار ... آیا دوباره همه دردها را تجربه خواهم کرد؟

می گوید؛
- نترس ، تکرار می شود و هربار دردناک تر از قبل ، کمی شجاع باش،تو که از درد نمی ترسی؟

می گویم؛
- راستش را بگویم ؟ الان از هر چیزی می ترسم ، مثل سگی کتک خورده ،چوب را که می بینم فرار می کنم...

می گوید؛
- می فهمم...

می گویم؛
- نه محال است بفهمی ! باور نمی کنم در این عالم کسی رنج ودرد دیگری را بفهمد ...

می گوید؛
- پس با این حساب ،چه می شود کرد ؟ آخرش چه می شود؟

می گویم؛
- عاشق می شویم، رنج می بریم ،خطاها را تکرار می کنیم و هیچ گریزی از این گیر افتادن ها نداریم ...
اما این بار می خواهم پنهان شوم ، گم و گور ،یک عاشق ناپیدا ،ناشناس،
تا دلت بخواهد کوچه و پس کوچه و نقاب در این شهر هست...

نگاهم می کند ،اما هیچ چیز نمی گوید...

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:01