مگر می شود...

ساخت وبلاگ

سال نو شد ،واقعا نو شد؟ چطوری نو شد؟ یعنی خطاهای گذشته که باعث گرفتن نمره منفی برایمان شده بود ،از سرنوشت امان پاک شده؟

سال نو شد در حالی که من همچنان حس خستگی و فرسودگی دارم؟

سال نو مبارک...

سال نو به معنای فرصتی تازه است برای تکرار همان رفتارهای گذشته؟

سال نو می شود اما من نو نمی شوم ،این دیگر چطور نو شدنی است؟

با همه این سوالات بی پاسخ ،امید دارم روزهایی که در راه هستند ،برای همه ما ،فرصتی دوباره برای تغییر و آرامش بیشتر و شادی و سلامتی باشد...

ایده و افکار و بسیار کار ناتمام دارم ،کاشکی بتوانم حداقل چند تای آنها را به اتمام برسانم ،زندگی موذیانه رفتار می کند ،ناغافل مرگ را به سراغمان می فرستد ،

مرگ یک همراه و عزیز برای بازماندگان سخت و طاقت فرساست وگرنه که برای آن که رفته و دیگر نمی آید و به قول سیمون دوبوار در کتاب خاطراتش حتی مرگ من هم دیگر ما را به هم نمی رساند، چیزی در عالم بی خبری و خواب است ،چقدر نیاز دارم به این که یک نفر با یقین کامل به من بگوید ،

مرگ پایان کبوتر نیست ،مرگ پایان نیست ،از حالتی به حالت دیگر ،از یک دنیا وارد دنیای دیگری می شویم...

مگر می شود این همه عظمت عالم فقط برای زندگی ناچیز ما باشد؟

و ما برویم و دیگر چیزی نباشد ؟ مگر می شود این همه کنش و واکنش بدون ناظر و شاهد باشد؟ این همه دم و دستگاه و بیکرانگی برای خودش باشد؟

نه ممکن نیست ... من که باور نمی کنم که همه چیز با مرگ ما تمام شود، مثل آن است که از یک سریال هزار قسمتی ،فقط پیش پرده را به تو نشان بدهند .باور نمی کنم ،پس این همه زحمت برای چه بود وقتی قرار است سریال را نبینم ،نبینیم ؟

نه باور کردنی نیست...

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 17:05