هوای قریه

ساخت وبلاگ

هوای قَریه بارانی است
کسی از دور می آید
کسی از منظر گلبوته های نور می آید
صدایش بوی جنگل های باران خورده رادارد
ووقتی گیسوانش را
رها در باد می سازد
دل من سخت می گیرد
دلم ازغصه می میرد.

 

هوای قریه بارانی ست
جمیله جان
درها را کمی واکن
که عطر وحشی گل ها
بپیچد در اتاق من
که شاید خیل لک لک ها
نشیند بر رواق من.
جمیله جان
می بینی که ساحلهاچه خاموش است؟
کنارکومه ها دیگر گل و سوسن نمی روید
و ماهیگیرها آواز گرم روستایی را نمی خوانند

جمیله جان
برنجستان ما غمگینِ غمگین است
و دیگر برزگرها شعر لیلا را نمی خوانند
روایت های شیرین را نمی دانند
هوا در عطر سوسن های کوهی بوی اردک های وحشی را نمی ریزد
و در شبهای مهتابی
صدایی جز هیاهوی مترسک ها نمی آید

تمام کوچه ها دلتنگِ دلتنگند
جمیله جان خداحافظ
خداحافظ
دل من سخت غمگین است.

شمس لنگرودی

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 16:28