خواب

ساخت وبلاگ

می گویم ؛
- کم آورده ام،مثل آدم آهنی شدم ،بی حس و پر از رخوت،مثل آسمان که در تابستان از باریدن کم می آورد...

می گوید ؛
- می فهمم .

می گویم ؛
- ضربات سیلی زندگی پشت سرهم فرود می آید.

می گوید؛ 
- جا خالی بده !

می گویم؛
- بلد نیستم ،راستش هیچ چیز بلد نیستم ،اما ابلهانه می پندارم که بلدم.

می گوید؛ 
- نمی دانم چه بگویم.

می گویم ؛
- دردی کهنه و مزمن دارم .مثل خارش ریشه دردناک دندان ،مثل زق زق پلک چشمت از سر درد ،مثل پیچ آرام روده ها،مثل سوزش استخوان.

می خواهد چیزی بگوید،می گویم ؛
 - نازنین ،هیچ نگو ،شفقتی که به شکل ترحم به خلق داری را نمی خواهم.

می گوید؛ 
اما من خواستم چیز دیگری بگویم!

می گویم ؛
- خسته ام،شنیدن هم حوصله می خواهد.

می گوید؛
 - بخواب!

می گویم ؛
- شاید بخوابم ، فقط کمی،فقط چند دقیقه...

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 13:08