ملت عشق

ساخت وبلاگ
 در سلسله سخنرانی های دکتر سروش مبنی بر اصناف دینداری ، ایشان تقسیم بندی از انواع دینداری می کنند .

از نظر من دینداری و دین در این بحث مشمول هر گونه معنا و معنویت می شود و اگر بخواهیم می توانیم به جای دینداری از کلمه معنویت وروشی برای زندگی نام ببریم که در آن خالق و محبوب و معشوقی وجود دارد و هدفی برای زندگی آدمی دراین کره خاک.

بگذریم ایشان اینگونه تقسیم بندی می کنند.

اول دینداری مصلحت اندیش

دوم دینداری معرفت اندیش

 سوم دینداری تجربت اندیش

نظر ایشان این است که در دینداری نوع اول عوام و کسانی قرار می گیرند که خداوند را خالقی جبار ترسناک و بیمناک می دانند و اگر عبادت می کنند و یا از گناه دوری می کنند به دلیل ترس از پروردگار و در نتیجه محرومیت از بهشت و در دامان جهنم افتادن است.

گروه دوم اندیشمندانی را شامل می شود که دین را مثل هر پدیده دیگری مورد بررسی و تحقیق و تفحص قرار می دهند و آن را در ترازوی عقل و اندیشه می نشانند.

گروه سوم کسانی را شامل می شود که کاملا با دو گروه قبلی متفاوتند و ایشان واجد تجارب معنوی خاصی شده اند و رابطه آنها با خالق رابطه ای مانند معشوق و عاشق است .

 معنی گناه بهشت و جهنم و کار خیر و اخلاق برای هر سه گروه متفاوت است . مثلا گناه برای گروه اول چیزی است که آنان را از بهشت جدا می کند و به جهنم می برد ولی برای عرفا و کسانی که واجد تجربه معنوی هستند گناه و کار ضد اخلاقی کاری است که آنها را از محبوب و حضور دائمی او محروم می کند.

مولانا و بیشتر عرفایی که می شناسیم در گروه سوم قرار دارند . مثلا در مثنوی مولوی گاهی زبان مولانا غیر اخلاقی و رکیک می شود ولی او در پی پرداختن به این مضامین نیست بلکه از زبان مردم کوچه و بازار برای تفهیم مباحث بلند عرفانی اش کمک می گیرد و حتی شاید گاهی با این کلامهای تند و ظاهرا غیر اخلاقی شوکی بر مخاطبش وارد می کند تا توجه او را بیشتر جلب کند.  او نترس و شجاعانه سخن می گوید و از هر وسیله ای استفاده می کند که کلامش را در جان مخاطب بنشاند.

عرفا در تعيين ملاك بايد و نبايدهاي اخلاقي، هم به عقل و هم به شرع معتقدند و هر دو را براي پيمودن طريقت لازم و ضروري ميدانند؛ اما براي رسيدن به حقيقت، عقل و شرع را كافي ندانسته وبالاتر از اين دو به عشق پايبندند.

هدف اصلي در اخلاق عرفاني رسيدن به كمال مطلق است؛ انسان عارف براي دستيابي به اين هدف طريقي را برمي گزيند كه با گذر از ظاهر به باطن مي رسد.

اخلاق عرفاني، اخلاقي است پويا كه مبتني بر سلوك است. سلوك يعني راه و مسيري كه به سوي حق مي رود.

حاصل سير و سلوك معرفت است كه به دنبال آن محبت خواهد بود. هدف از همه مراحل و مقامات چيزي نيست جز عشق به خدا و فناي صفات بشري و ايجاد صفات الهي؛ محبت خداوند عاليترين هدف همه عارفان است.

از لوازم اخلاق عاشقانه پرورش انسانهاي شفيق و مهربان است. گستردگي دل از ويژگيهاي انسان عاشق است.

اخلاق عرفا حقيقي است كه عشق به خدا را سرچشمه ي همه فضايل و توجه به غير او را منشأ همه رذايل مي داند.

اخلاق عارفانه تنها با عشق ممكن مي گردد چزا كه تنها عشق است كه آدمي را از هر چيزي حتي از خود نيز آزاد مي كند و وصول به حقيقت را ممكن مي سازد.

 وحی آمد سوی موسی از خدا

بندهٔ ما را ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

یا برای فصل کردن آمدی

هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام

هر کسی را اصطلاحی داده‌ام

در حق او مدح و در حق تو ذم

در حق او شهد و در حق تو سم

ما زبان را ننگریم و قال را

ما روان را بنگریم و حال را

زانک دل جوهر بود گفتن عرض

پس طفیل آمد عرض جوهر غرض

چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز

سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

آتشی از عشق در جان بر فروز

سر بسر فکر و عبارت را بسوز

موسیا آداب‌دانان دیگرند

سوخته جان و روانان دیگرند

عاشقان را هر نفس سوزیدنیست

بر ده ویران خراج و عشر نیست

گر خطا گوید ورا خاطی مگو

گر بود پر خون شهید او را مشو

ملت عشق از همه دینها جداست

عاشقان را ملت و مذهب خداست

لعل را گر مهر نبود باک نیست

عشق در دریای غم غمناک نیست

 

داستان موسی و شبان

مثنوی معنوی  دفتر دوم

 

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 138 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 7:11