می ارزد

ساخت وبلاگ
اودیسه ،فرمان داد:

؛بادبانها را برافرازید
بسوی خانه می رویم؛
وبا خودش اندیشید
آیا خدایان اورا فریب نداده بودند
آیا بدست آوردن پشم زرین
ارزش بیست سال آوارگی بر روی
دریاها را داشت؟
بیست سال دوری از خانه،
از معشوق صبورش ،
همسرش،پنه لوپه
جنگ با غول یک چشم
جدال با مدوزا
فریب خواهران سیرن را خوردن
آیا می ارزید؟
دل نگران و خسته
چشمش را به افق های دور
دوخت.
در دل با خود گفت؛
بوزید
ای بادهای همواره
که
من مسافرم...

عیسی بر فراز صلیب
بر بلندای تپه جلجتا
در حالیکه تاجی از خار
بر سر داشت و چشمانش را
بسته بود و
اشک از دیدگانشان بر روی گونه می ریخت
با خود اندیشید
آیا یهوه
فریبش
نداده بود؟
براستی او رسول رستگاری بود؟
# # #

نیچه بر روی تخت ،در حالت هذیان و جنون
در حالتی
مرگبار
ندای ،اودیسه ،بودا ، یحیی
عیسی ...
را شنید
با فریادی
خشم آلود
غرید ؛

می ارزد
می ارزد
می ارزد
جان شیفته
جانی
است که در
هیچ بندر و
اسکله ی
امنی
لنگر به آب
نیندازد
و در هیچ جان پناهی
برای رفتن به
قله متروک و یخ زده
از پا ننشیند..

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 180 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 3:20