بادیه نشین
در مثنوی داستانی است که عرب بادیه نشینی ،آبی را که از باران جمع کرده و بنظرش گواراست را به رسم هدیه نزد خلیفه می برد ،
خلیفه کوزه آب را می پذیرد و به مرد بادیه نشین و صحرا گرد که آب کم دیده انعام می دهد و دستور می دهد که افرادش مردرا در راه بازگشت از مسیر رودخانه به خانه اش برسانند.
هر کدام ما عربی بادیه نشین هستیم که کوزه ای آب باران یا جوی و برکه گل آلود داریم و فکر می کنیم که دریا را در اختیار داریم ،به داشته هایمان می نازیم، با عشق و عاطفه ای که در زندگی نصیبمان می شود ، فخر فروشی می کنیم.
غافل از اینکه ،خلیفه ،یا پادشاه یا لیلی و معشوق ازلی و ابدی امان صدها هزار از این کوزه ها را دارد. او همسایه رودخانه است ،او دریاست ،او اقیانوس است ،او کل هستی است،که پر از زیبایی و برکت و مهربانی است.
+ نوشته شده در جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ساعت 0:45  توسط مینو سامان |
بی خبر...برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 161