همه آنچه داریم

ساخت وبلاگ

اکهارت تله در بیست‌ونه سالگی از خواب برخاست و با خود گفت: «من دیگر نمی‌توانم خود را تحمل کنم»؛ سپس فکر عجیبی به ذهنش خطور کرد: «این خود کیست که من نمی‌توانم آنرا تحمل کنم؟ آیا در من، دو «من» وجود داد؟ ...» و همین باعث شد که «من ذهنی» کنار برود و آرامش عجیبی او را فرا بگیرد. 

محور تعالیم او بر لحظه حال متمرکز است و رهایی از فکر. درواقع اکهارت نیز، همچون مولانا، گذشته و آینده را پرده خدا می‌داند و مخاطب را به لحظه حال فرا می‌خواند و ریشه رنج بشری را در جریان پیوسته فکر می‌داند. از دید او وقتی که ذهن خالی از فکر شود، آرامش عمیق از راه می‌رسد و حقیقت وجود انسان آشکار می‌شود.

او در توضیحی درباره مفهوم حال اینگونه پاسخ می‌دهد: «نوعی عدم پذیرش مداوم نسبت به آنچه واقعا مهم است، وجود دارد که آنچه بیشترین اهمیت را در زندگی هرکسی دارد، که همان لحظه حال است. مردم درک نمی‌کنند که اکنون همه چیزی است که وجود دارد. هیچ گذشته یا آینده‌ای جز به صورت حافظه یا انتظاری در ذهن شخص، وجود ندارد.»

البته اکهارت تله ابدا مفهوم زمان و گذشته و آینده را نفی نمی‌کند و درباره آن می‌گوید: « زمان چیزی است که ما نمی‌توانیم بدون آن کاری انجام دهیم و ما حتی می‌توانیم بگوییم که زمان چیزی‌ است که کل این زندگی را که در اینجا تجربه می‌کنیم ـ مرتبه سطحی واقعیت، که کاملا تحت تسلط زمان است ـ دربرمی‌گیرد گذشته و آینده در جهان دائمی است. مردم با این انتظار به زمان نگاه می‌کنند که آن، در نهایت آنان را شاد خواهد ساخت. اما نمی‌توانید با نگاه کردن به سوی آینده، شادی راستین را بیابید. گفته شده است که دو راه برای ناشادی وجود دارد: یکی به دست نیاوردن آنچه که می‌خواهید و دیگری به دست آوردن آنچه که می‌خواهید. اگر به این و آن فکر می‌کنید که شما را شاد خواهند ساخت، هنگامی که آنچه را می‌خواهید، به دست آورید، دوباره روی لحظه دیگر تمرکز خواهید کرد و هرگز در این لحظه نخواهید بود اما این لحظه، همه چیزی است که ما داریم

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت: 22:08